عواقب تصمیم‌های احمقانه ممکن است سال ها شما را دنبال کند.

زمانیکه که به دانشگاه می رفتم، ۵۵ میلیون تومان وام بانکی گرفتم تا بتوانم به دانشگاه خصوصی مورد علاقه‌ام بروم. همانجا بود که با همسرم آشنا شدم. یک تبریزی دوست‌داشتنی که مانند من برای پرداخت شهریه اش وام گرفته بود. با اضافه شدن بدهی‌های بانکی و مقداری پول که از خانواده قرض گرفته بودیم، در زمان ازدواج‌مان بیش از ۹۵ میلیون تومان بدهی داشتیم. وقتی تازه از دانشگاه بیرون آمده بودیم با شغل پاره وقتی که برای خودمان داشتیم، کم کم فشار را احساس کردیم. اشتباه کردیم که برای "پر کردن این کمبود" در بورس ثبت نام کردیم و خیلی زود تا بیشترین حد ممکن آن را خرج کردیم. احساس می‌کردم چون از مبلغ وام استفاده می‌کنم میتوانم از زیر بار هزینه‌ها قسر در بروم، در حالی که می‌بایست برای خودم محدودیت‌هایی بگذارم.

روزی لاستیک خودرویمان ترکید و من رفتم تا هزینه‌ی تعویض آن را تقریبی حساب کنم. عدد کوچکی شد (کم تر از 2 میلیون تومان)، اما می‌دانستم که نمی‌توانیم این مبلغ را پرداخت کنیم. داخل ماشینم نشستم و همچنان که به همسرم اطلاع می‌دادم گریه می‌کردم. هیچ پول نقدی نداشتیم ، درنتیجه نمی‌توانستیم لاستیک جدیدی بخریم. سال ها با لاستیک زاپاسی که در صندوق عقب داشتیم، رانندگی می‌کردیم. هروقت سوار ماشین‌مان می‌شدم احساس فقیر بودن می‌کردم.

. احساس می‌کردم گرفتار شده‌ام و نمی‌توانم پولم را مدیریت کنم. بلکه پول مرا مدیریت می‌کرد.

در آن هنگام متوجه افتضاح بزرگی که به بار آمده بود شدیم. می‌بایست از آن بیرون بیاییم. می‌بایست تمام شود. برای هیچ چیزی ، پاسخی نداشتیم بلکه فقط این حقیقت وجود داشت که هرگاه برای چیزی لازم بود پولی پرداخت کنیم وحشت می‌کردم . من همیشه بیش از حد نیاز خرج می‌کردم. احساس می‌کردم گرفتار شده‌ام و نمی‌توانم پولم را مدیریت کنم. بلکه پول مرا مدیریت می‌کرد.

ما یک تصمیم دشوار گرفتیم، این که دیگر از وام بانکی استفاده نکنیم و به جای آن فقط با پول نقد کار کنیم. سخت بود، اما کم کم شروع به تسویه حساب وام بانکی کردیم. ۶ ماه طول کشید تا ۲۵ میلیون تومان بازپرداخت کنیم و این مبلغ آن زمان خیلی زیاد بود. آرام آرام از چاهی که خودمان کنده بودیم بیرون آمدیم و هنوز هم سانتی‌متر سانتی‌متر به سوی خط پایان پیش می‌رویم. هر روز به بدهی‌هایمان فکر می‌کنم و اغلب فکر می کنم که نمی توانیم تمام آن را پرداخت کنیم. 4 سال از زمانی که احساس کردم گیر افتاده‌ایم و پول‌های‌مان را روی هم گذاشتیم تا بدهی‌ها را صاف کنیم می‌گذرد، و در این لحظه اطمینان دارم که نمی‌توانیم از زیر بار این مشکل خلاص شویم.

اگر گرفتار مشکلات مالی شده‌اید و راه خروج از آن را بلد نیستید، با ما صحبت کنید. شما تنها نیستید. اگر می‌خواهید صحبت کنید، ما اینجا در خدمت‌ شما هستیم. شما مجبور نیستید به تنهایی با این مشکل مواجه شوید.

لازم نیست با این مشکل به تنهایی روبرو شوید. فرم زیر را پر کنید. سپس ،یکی از مربیان ما در اسرع وقت پاسخ خواهد داد. خدمات ما محرمانه و همیشه رایگان است. مربیان ما، مشاور نیستند. بلکه افرادی عادی هستند که می‌خواهند با رفتاری محبت‌آمیز و محترمانه در سفر زندگی با شما همراه شوند.