احساس هوّیت چیز خیلی جالبی است. هر کسی در زندگی خود، یک بار از خودش پرسیده است: من چه کسی هستم؟ اگر مجبور بودید از خودتان بپرسید چه کسی هستید؟ چه پاسخی برای این پرسش داشتید؟ بیائید نگاهی به زندگی یک رقصنده و چالشی که با مسئلۀ هویت داشته است، بیندازیم که داستان خود را برای ما تعریف کرده است: من یک دانشجو بودم و امروز یک نویسنده هستم. اغلب اوقات خودم را یک زن مو قرمز با نظام عقیدتی سنتی می‌دانم. سال‌ها تنها پاسخ صریح من به سؤال تو چه کسی هستی؟ این بود که من یک رقصنده هستم.

سال ها قبل برای اوّلین بار اطمینانم به این که برازنده و با لیاقت هستم، زیر سؤال رفت.

سال‌ها قبل برای اوّلین بار چیزی که به آن این اطمینان که برازنده و با لیاقت هستم، زیر سؤال رفت. . از خودم می‌پرسیدم: آیا با اینکه شبیه دیگر رقصنده‌ها نیستم، باز هم من یک رقصنده هستم؟ با زیر سؤال رفتن این هوّیتم آن احساس ظرافت و دوست داشتنی بودن، جای خود را به احساس دمدمی مزاج بودن داد. در حالیکه من و والدینم آسیب عاطفی ناشی از بد دهنی یک مربی را تحمل می‌کردیم، تغییر آکادمی رقص بهترین گزینه برای ما بود. اگر شما هم تجربۀ عوض کردن محل تحصیل یا کار را داشته باشید، می‌دانید که چقدر دشوار است که کارتان را از نو شروع کنید، چه رسد به اینکه بخواهید برای پیشرفت مهارت‌های جدید یاد بگیرید. خیلی طول کشید تا با باشگاه جدید و مربی شل و ول‌تر آن عادت کنم. دخترهایی که در کلاس من بودند، به راحتی حرکت‌های چرخشی را انجام می‌دادند، امّا من مثل یک تختۀ پهن بودم و قدم از همه دراز‌تر بود، به همین دلیل مربی جدید من در روخوانی نقش یک مرد را به من داده بود. در آنجا یک سلسله مراتب آشکار وجود اشت و من می‌دانستم که جای من در پایین هرم بود. پس از مدّتی، کمی احساس راحتی کردم و یک بار دیگر در درون خودم احساس امنیت کردم. یک روز، در مقابل چشمان مربی، به یکی از دوستانم اجازه دادم به من اسکیت یاد بدهد که ناگهان زمین خوردم و مچ پایم شکسته شد. بعد از دو سال جراحی‌های متوالی و یک سال حرکت درمانی، دوباره به رقص برگشتم و فهمیدم که به نظر خیلی هم از همکلاسی‌هایم عقب نیستم. یک روز در یک لحظه مربیمان به من گفت که اگر بخواهم رقابت کنم، از دوستانم جلو می‌زنم، از خوشحالی سرم گیج رفت. پس از ۱۴ سال دردناک، حالا من یک فرصت کوچک داشتم. قلب من شکسته بود و تمام امیدها و آرزوهایم از دست رفته بود. مانده بودم که اصلاً من چه کسی هستم و چگونه با این مشکل مبارزه کنم. شبیه یک آفتاب پرست بودم و همیشه تلاش می‌کردم دل اطرافیانم را به دست بیاورم. سعی می‌کردم با هر گروهی مواجه می‌شوم، خودم را با گروه مطابقت بدهم. تمام وقت به فکر پوشاندن نقص‌های درونی و بیرونی‌ام بودم و تحسین بشم و مورد پذیرش قرار بگیرم. احساس می‌کردم عشق به رقص را دور انداخته‌ام و قیافۀ پسرانۀ من شدیداً من را حساس کرده بود. دوست داشتم رؤیای کسی را ببینم که نقص‌های من را می‌بیند و با این حال عاشق من است، امّا همیشه فکر می‌کردم این غیر ممکن است. خیلی طول کشید تا بفهمم هوّیت من با چیزی فراتر از مهارت‌ها یا شکل ظاهری من تعریف می‌شود. این داستان زندگی و مشکل ساناز با مسئله هوّیت بود. ممکن است شما هم یک دختر زیبای معروف و خودساخته، یک ورزشکار، یک پدر یا مادر، یک دانشمند، فروشنده باشید یا هر شغل دیگری داشته باشید که ممکن است روزی تغییر کند. همۀ ما می‌خواهیم بدانیم که کارمان ارزش دارد و مهم‌تر از آن هستیم که با تغییر شغلمان بی‌ارزش شویم یا هویّتمان را از دست بدهیم. اگر با چنین مشکلی دربارۀ هوّیت خودتان مواجه هستید و برایتان به یک معضل تبدیل شده است، در گروه ما افرادی حضور دارند که دوست دارند به درد دل شما گوش بدهند و با شما صحبت کنند. فقط اطلاعات تماس خود را در فرم زیر درج کنید. شما تنها نیستید، ما در کنار شما هستیم. مجبور نیستید به تنهایی با این مشکل مبارزه کنید. فرم زیر را پُر کنید تا به محض دریافت اطلاعات شما، یکی از مربیان ما با شما تماس بگیرد خدمات مربیان ما محرمانه و کاملاً رایگان است. لازم به یادآوری است، مربیان ما مشاور نیستند، آنها افرادی معمولی هستند که دوست دارند با مهربانی واحترام به مردم کمک کنند.

لطفا فرم زیر را پر کنید تا بتوانیم با شما تماس بگیریم. تمام گزینه‌ها را بجز مواردی که علامت‌گذاری شده است پُر کنید.