به نظر می رسید آدم بسیار خوبی باشد
در گوشهی دیگر اتاق، تنها نشست. پسر جدیدی که در سال آخر دانشگاه با او یک واحد مشترک برداشته بودم. مرموز بود، اما قطعاً ارزش نگاه کردن دوباره را داشت. نگاهم به نگاهش افتاد و احساساتی که همان لحظه پیدا کردم مرا شگفتزده کرد. پلک زدم و به جای دیگری نگاه کردم. او نیز همین کار را کرد. میدانم چون دوباره به او نگاهی انداختم ، همان لحظه او نیز نگاهش را به طرفم برگرداند. سپس دخترانی را که در کنارم نشسته بودند را جمع کردم و گفتم که ما باید با او برخورد خوبی داشته باشیم و برویم به او سلام کنیم. هرچه تعدادمان بیشتر باشد، احساس امنیت و جرأت بیشتری میکنیم.
او دیگر با گروه من وقت میگذراند ، ما او را بین خودمان پذیرفته بودیم. اما چندی بعد، فقط خودمان دو نفر بودیم که در کنار هم قدم میزدیم یا در گوشهای از اتاق گفتگو میکردیم. برای ابراز احساساتمان به مسائل جسمی و فیزیکی بیشتر میپرداختیم. برای اولین بار در زندگی احساس زیبایی میکردم. روشنایی خورشید بر دنیای من پرتو افکنده بود.
**در ابتدا با من خیلی خوب رفتار می کرد.**تمام دوستانم درباره اینکه چقدر با هم عالی هستیم، صحبت میکردند. او واقعاً به من علاقهمند شده بود و هرکاری را که می گفتم برایم انجام می داد. هدیههای کوچکی برایم میخرید و با بوسههای به موقعاش قلبم را به تپیدن وا میداشت. البته، او مرا قانع میکرد تا کارهایی را بکنم که در حالت عادی حاضر به انجام دادن آن ها نبودم. با او بودن به من احساس خوبی میداد. همه میدانستند که ما با هم هستیم. به ندرت از هم جدا میشدیم، انگار به هم چسبیده بودیم.
. سپس آن خواستهی نگرانکننده مطرح می شد: «من به حریم شخصی نیاز دارم»
سپس اوضاع تغییر پیدا کرد.در ابتدا خیلی متوجه نبودم یا شاید هم باید بگویم که نشانهها را نادیده میگرفتم. هنگامی که بعد از یک ساعت تأخیر پیدایش میشد با عذر خواهی کردن بقیه عصر را در کنارم می گذراند. فکر میکردم قرمزی دور چشمانش بدلیل کار زیاد و فشار زیاد از طرف دانشگاه است. زمانی که به نظر میرسید فکرش جای دیگری است مجبور میشدم به او هشدار دهم و کاری کنم که توجهش به من جلب شود. سپس آن خواستهی نگرانکننده مطرح می شد: «من به حریم شخصی نیاز دارم.» من نیز به او این حریم را می دادم. فکر میکردم یک احساس موقتی و گذرا است. همهی ما در زندگی دچار نگرانیهایی شدهایم. اگرچه میخواستم در کنارش بمانم اما او می خواست، تنها باشد. سعی می کردم اجازه ندهم رفتارش مرا ناراحت کند. ولی ناراحت می شدم. نیمه شبها بالشم را در سینه ام فشار میدادم و اشک میریختم ، نمیدانستم چگونه با او درباره تغییر احساساتش نسبت به خودم صحبت کنم.
او دیگر به اندازه قبل در کنارم حضور نداشت. بیرون رفتن او از زندگیام را نظاره می کردم. که ابتدا آهسته آهسته بود. سپس مانند توپ فوتبالی که در سراشیبی بیفتد، سریع مرا ترک کرد؛ در حالی که من تحقیر شده بودم ، سردرگرم، طردشده، پر از درد و رنج ، من چه کار کرده بودم؟
دوستانم میگفتند که او را با دختر دیگری دیده اند. میدانم نیت آنها از گفتن این اخبار خوب بود، اما من نمیخواستم بدانم. دو ماه بعد، در بیرون یکی از پاتوقهای مورد علاقهام ظاهر شد و پرسید که آیا میتوانیم با هم صحبت کنیم. تقریباً او را نشناختم. پوستش خاکستری رنگ شده بود و چشمانش گود رفته بود. به من گفت که زیادی به هم نزدیک شده بودیم و همین باعث شده بود بترسد، اما فهمیده بود که زندگی بدون من خیلی بدتر است. او را دوباره پذیرفتم ، برای مدتی اوضاع مانند روز اولی شد که همدیگر را دیده بودیم. سپس همان الگوی قدیمی نمایان شد. با این تفاوت که این دفعه آن کسی که رفت، خود من بودم. جمله معروفی وجود دارد که میگوید: «آدم عاقل از یک سوراخ، دوبار گزیده نمی شود.»
سه ماه بعد دوباره پشت در خانهام ظاهر شد. بالاخره اعتراف کرد که به مواد اعتیاد پیدا کرده است و تمام این مدت من دوست دختر دومش بوده ام. با خودش فکر میکرد چون من خوب و سالم هستم میتوانم او را نجات دهم. اما فشار مواد مخدر و آن دختر بیش از حد قوی بودند. آن دختر باردار شده بود. اگر چه او را دوست نداشت، میخواستند برای بهبود رابطهشان تلاش کنند و به خاطر فرزندشان اعتیاد را کنار بگذارند. بخشی از وجودم او را به دلیل شجاعت و صداقتش میستود، اما بیشتر دلم میخواست چشمانش را از کاسه در بیاورم.
آن پسر نامناسب، درسهای خوبی به من آموخت. احساسات نمیتواند مبنای یک رابطه باشد. در رابطه جنسی نیز همین طوراست . باید آرام آرام پیش بروید و قبل از آنکه متعهد شوید که فقط با او باشید درباره هم شناخت پیدا کنید. ببینید که با خانواده شما و خودش چگونه رفتار میکند. از دوستان صمیمیتان بخواهید که دیدگاه خود را صادقانه درباره او بگویند.
شما قادر نیستید کسی را تغییر دهید. آنها هم نمیتوانند شما را تغییر دهند.
برای اینکه شخصی که میخواهید جذب کنید از شما دلزده نشود، خود حقیقیتان را پنهان نکنید؛ و سعی نکنید همیشه کارهایی را بکنید یا حرفهایی را بزنید که فقط او را خوشنود کند. با اینکار، شما در واقع آدمی دورو و قلابی میشوید.اگر شما را همانطور که هستید نخواهند، به جایی نخواهید رسید. اگر نتوانند گرفتاریها و خصوصیات عجیبتان را ببینند، پس در واقع به شما اهمیتی نمیدهند.
شما قادر نیستید کسی را تغییر دهید. آنها هم نمیتوانند شما را تغییر دهند. شما نمیتوانید نسبت به خود واقعیتان شخص متفاوتی بشوید به این دلیل که شخصی دلتان را برده است. اگر میخواهید چیزی را در خودتان تغییر دهید، باید صرفا آن را به خاطر خودتان تغییر دهید. غیرمنصفانه است که این فشار را روی شخص دیگری بگذارید. در ضمن، به ندرت آنچه انتظار دارید به وقوع میپیوندد.
اگر احساس خوبی نسبت به خودتان ندارید باید خودتان آن را درست کنید نه اینکه به شخص دیگری تکیه کنید تا احساس بهتری داشته باشید. برای هیچکدامتان عادلانه نیست و به احتمال زیاد وقتی شخصیت اصلیتان رو شود، که میشود، برای او هرگز خوشایند نخواهد بود.او ممکن است شما را هدفی آسان یا بازی ای برای تقویت غرور خود ببیند. نتیجه اینکه یک نفر و احتمالاً هردو نفر شما ، در نهایت ضربه خواهید خورد.
اگر شما برای به هم خوردن رابطهتان دلشکسته هستید، ما درک میکنیم که چقدر میتواند ویرانگر و خجالتآور باشد. ما خشم، درد تنهایی، و تردید را پیدا میکنیم. شاید نگران این هستید که آن پسری که اکنون با او در رابطه قرار گرفته اید، برایتان مناسب نباشد. اگر به کسی نیاز دارید تا در این باره با او صحبت کنید، یکی از مربیان رازدار ما اینجا در خدمت شماست. اگر فرم زیر را پر کنید به زودی صدای یکی از مربیان ما را خواهید شنید.
لازم نیست با این مشکل به تنهایی روبرو شوید. فرم زیر را پر کنید سپس یکی از مربیان ما در اسرع وقت پاسخ خواهد داد. خدمات ما محرمانه و همیشه رایگان است. مربیان ما، مشاور نیستند. بلکه افرادی عادی هستند که میخواهند با رفتاری محبتآمیز و محترمانه در سفر زندگی با شما همراه شوند.
شما در مواجه با این مشکل تنها نیستید، راهنمایان آنلاین « با توام» اینجا هستند تا همراه شما باشند و به شما کمک کنند. گفتگوهای بین ما در محیطی کاملا امن و محرمانه خواهد بود.
فُرم زیر را پُر کنید و یا از طریق شماره ی اختصاصی واتساپ یا لینک تلگرام پیام بگذارید و منتظر تماس ما باشید.
شماره ی اختصاصی واتساپ با توام
0914 285 251 1+
لینک به تلگرام
http://t.me/ba2am_bot
این مسئله می تواند خیلی سخت و مشکل شود . اگر می خواهید به خود یا دیگران آسیب بزنید, لطفا این را بخوانید!
لطفا برای این که با ایمیل با شما در تماس باشیم فرم زیر را پر کنید؟