صبح روز بعد
در دانشگاه، من کاپیتان گروه دختران و تیم دو میدانی بودم. نمراتم عالی بود و دوست پسر خوبی داشتم و بسیار محبوب بودم. به شهرت خودم در دانشگاه افتخار میکردم. یک فرد ۲۳ ساله دیگر چه میخواست؟
میتوانم به شما بگویم که خواستار چه چیزی نبودم: یک بچه..
از ۲۰ سالگی از نظر جنسی فعال بودم؛ فکر میکردم با عشق دانشگاهیام قرار است اوقات بسیار خوبی را سپری کنیم. تشکیل خانواده، دورترین مسأله در فکر و خیالمان بود. درست قبل از فارغ التحصیلی، از اینکه یک دوره عادت ماهیانه نشدم تعجب کردم. دو خط شوم روی دستگاه تست بارداری، آنچه را که از آن میترسیدم را تأیید کرد.
نگه داشتن بچه هیچوقت جزء گزینههای انتخابیام نبود. حتی به ذهنم نیز خطور نکرده بود. برای آیندهی روشنم امیدها و آرزوهایی داشتم و بدون شک بچه را مانعی برای رسیدن به همه آنها میدیدم. در هفتهی دهم بارداری، من و پدر بچهام برای سقط جنین به صورت مخفیانه به دکتر زنانی که آشنای یکی از دوستانم بود مراجعه کردیم. صحنه را به وضوح به خاطر دارم: نگاهها، صداها، بوها. حواس پنج گانه حتی بیشتر از آن، عواطفم تشدید شده بودند. قبل از آنکه به خودم بیایم، عمل سقط جنین من تمام شد. دکتر سقط جنین حرفهای زیبایی برای گفتن داشت و یادم است که بسیار احساس فراغت و آزادی میکردم، چون بالأخره از بار اضافی ای که چند ماه بردوشم بود خلاص شده بودم. همه چیز خوب به نظر می رسید. بالأخره میتوانستم نفس راحتی بکشم!
اگر بگویم وقتی احساساتم شروع به طغیان کرد آماده نبودم، کم لطفی کرده ام. اگر بعد از سقطم همه چیز خوب بود پس چرا احساس میکردم در میان طوفان گیر افتاده ام ؟ تمام حصارهای دورم فرو ریختند. تمام چیزهایی را که شما خجالت، گناه، پشیمانی و عصبانیت مینامید، من احساس می کردم. احساس میکردم که هیولای چهارسری مرا دنبال می کند. نمیدانستم برای حمایت به چه کسی تکیه کنم. والدینم چیزی درباره بارداری و سقط جنینم نمیدانستند و به دوستانم نیز نمیتوانستم بگویم. هیچ پناهگاه امنی نداشتم. قلبم بسیار خام و افسار گسیخته بود. هیچ جایی نبود که به آنجا پناه ببرم
صحنه را به وضوح به خاطر دارم: نگاهها، صداها، بوها. حواس پنج گانه حتی بیشتر از آن، عواطفم تشدید شده بودند.
پس دویدم.
دوندهی پر اشتیاقی بودم و دویدن مرا سرگرم میکرد. برای ذهنم فرصتی مهیا میکرد تا خودم را از تمام ضربههای عاطفی ای که قلبم با آن درگیر شده بود خلاص کند. شاید قسمتی از وجودم احساس میکرد که دارم از دردی فرار می کنم که در حال تسخیر من بود، چون به محض اینکه دویدن را متوقف میکردم دوباره برمیگشت. من برای جادهی پر پیچ و خمی که بعد از سقط جنین در آن قرار گرفتم، آمادگی نداشتم. به امید اینکه بخشی از مشکلاتمان حل شود، در ۲۴ سالگی با عشق دوران دانشگاهم ازدواج کردم؛ و پس از چند سال دو بچهی زیبا به دنیا آوردیم. در سالهای اول ازدواجمان، میدانستم که هنوز احساسات نهفتهی حاصل از سقط جنین را به خوبی حل نکردهایم. وقتی همسرم با زن دیگری رابطه برقرار کرد، دوباره دنیا برسرم خراب شد.
به دلیل تأثیراتی که مادربزرگم بر من گذاشته بود تغییرهای مثبت زیادی در زندگیام ایجاد کردم، اما از دست دادن دو چیز اولی از دست دادن بچهام از طریق سقط جنین و سپس از دست دادن همسرم از طریق طلاق برای قلب یک مادر بار بسیار سنگینی بود. سعی کردم تمام نیرویم را به دو فرزندم معطوف کنم. من برایشان مادری بودم که از آنها مراقبت میکرد. قرار بود با تمام تار و پود وجودم از آنها مراقبت کنم و بزرگشان کنم. اگرچه میدانستم هنوز هم زخمهای عاطفی بسیاری دارم، تمام تمرکزم را بر این گذاشتم که بر اساس دانستههای خودم بهترین مادر برایشان باشم.
سال گذشت و با مرد فوقالعادهای آشنا شدم که اکنون همسر من است. اما هنوز هم به وضوح دست و پا زدن در ترس از طردشدگی را به یاد دارم. چگونه ممکن است این آدم فوق العاده، مرا دوست داشته باشد؟ با عزت نفس خودم در جدال بودم و میترسیدم که نکند بارهای من آنقدر سنگین باشد که او توان شریک شدن در حملشان را نداشته باشد. اما او به بارها و زخمهای عاطفیام آگاه بود و با وجود این مانند همیشه دوستم داشت. وقتی ازدواج کردیم، برای این فرصتِ از نو شرع کردن، هیجان زده بودم. با این حال هنوز میدانستم که چیزی باید تغییر کند. زخمهای عمیق و گرههای ناگشودهای داشتم که میدانستم برای التیام و حل شدنشان به کمک نیاز دارم. بعد از یک سال از عروسیمان، به دیدن مشاوری رفتم و مانند کتاب داستانی ورق به ورق تمام بار دردهایی را که یک دهه با خود حمل کرده بودم، بیرون ریختم.
از زمان ازدواج اولم و حالا ازدواج دومم این افتخار را داشته ام که مادر ۵ (بله، ۵!) بچهی دیگر باشم. هر بارداریای با دیگری متفاوت بوده است، اما میزان گستردگی دردهای پس از سقطِ خودخواسته باعث حیرت و تعجب است. هنوز هم هر وقت بچهای به دنیا میآورم غم و اندوه به سراغم میآید.
اگر با مشکل سقط جنین عمدی درگیر هستید، لطفاً بدانید که تنها نیستید. چه دربارهی سقط جنین فکر میکنید، چه در حال زندگی در تجربههای بعد از سقط عمدی هستید، لطفاً با یکی از مربیان ما تماس بگیرید. همگی ما در اینجا حاضریم تا در این سفر گیج کننده، شما را همراهی کنیم.
شما در مواجه با این مشکل تنها نیستید، راهنمایان آنلاین « با توام» اینجا هستند تا همراه شما باشند و به شما کمک کنند. گفتگوهای بین ما در محیطی کاملا امن و محرمانه خواهد بود.
فُرم زیر را پُر کنید و یا از طریق شماره ی اختصاصی واتساپ یا لینک تلگرام پیام بگذارید و منتظر تماس ما باشید.
شماره ی اختصاصی واتساپ با توام
0914 285 251 1+
لینک به تلگرام
http://t.me/ba2am_bot
این مسئله می تواند خیلی سخت و مشکل شود . اگر می خواهید به خود یا دیگران آسیب بزنید, لطفا این را بخوانید!
لطفا برای این که با ایمیل با شما در تماس باشیم فرم زیر را پر کنید؟