بعد از سال ها زندگی مشترک دیگر از عشق نشانی نیست.
پس از گذشت بیست سال از زندگی مشترکمان، احساس میکردم شوهرم مرا طرد کرده است. با او بر سر اینکه با من وقت نمیگُذَرانَد، بسیار مشاجره کردم. حس میکردم رابطه بینمان بسیار سرد شده است. نیاز داشتم که به من گوش دهد و نشان بدهد که برای احساساتم ارزش قائل است، به چشمانم نگاه کند و در کنارم حضور داشته باشد و بدانم که پشتیبانم است.
اما او این چیزها را بلد نبود. من سال ها نسبت به کسب و کارش در الویت دوم بودم، و وقتی که احساسم را به او گفتم آن را نپذیرفت؛ گویا حقیقی نیستند. کمکم احساس می کردم که به تنهایی دارم فرزندانمان را بزرگ میکنم. او وقت زیادی را صرف داوطلب شدن در انجمن های خیریه میکرد. همهی اینها کارهای خوبی بودند. افراد بسیاری به او احترام میگذاشتند و به کمک او احتیاج داشتند. اما کارش او را از وقت گذرانی با خانواده محروم کرده بود. ما به او احتیاج داشتیم. من به او احتیاج داشتم.
معمولا زمانی که من در اتاق پذیرایی مشغول تماشای تلویزیون بودم ، او در دفتر کارش هنوز مشغول به کار بود. یا وقتی به خانه میآمد، سریع غذایش را میخورد و بلافاصله برای شرکت در جلسه ساعت هفت میرفت. یا به من لیستی از کارهایی که باید انجام بدهم، میداد و من هم به او میگفتم: «من که منشی تو نیستم. متوجه هستی؟ من زن توام.»
او همیشه میگفت: «بعد از انجام این پروژه، اوضاع آرامتر خواهد شد.» این حرف شعار زندگی ما شده بود، اما اوضاع هیچ وقت آرام نشد.
در سال ۱۳۹۰ در آخر هفتهای که روز مادر بود به حدی احساساتم تحقیر شد، که شروع به گریه کردم و حدود سه روز گریه میکردم. در درون خودم فرو ریختم؛ در خودم شکستم. و از آن زمان از روز مادر نفرت دارم.
وجود هیچ کسی را در اطرافم نمیخواستم. فقط به تنهایی نیاز داشتم. چیزی نداشتم که به کسی بدهم. فقط گوشهای نشستم و دست از کار کشیدم. به دکتر مراجعه کردم و تشخیص او فروپاشی عصبی بود.
همسرم احساسات مرا پس می زد، انگار اصلا حقیقی نبودند. کمکم احساس می کردم که به تنهایی دارم فرزندانمان را بزرگ میکنم.
مجبورم شدم دارو مصرف کنم. اولین دارو حالم را بدتر کرد؛ انگار مغزم داشت میترکید. دومین دارو، کمک کرد حداقل کمی آرامتر شوم. دکتر گفت که شش ماه هیچ کاری انجام ندهم، من هم انجام ندادم.
چند هفتهای طول کشید تا وحید، همسرم، متوجه وخامت اوضاع شود. اصلاً بهبود پیدا نمیکردم. اوایل فکر میکرد به دلیل استرس زندگی پرمشغلهمان است، اما بالاخره نقش خودش را در این مشکل دید.
مشاورهای که داشتیم و تا چندسال بعد هم ادامه یافت، او را به جایی رساند که به این سؤال پاسخ دهد: «چرا برای انکار کردن احساس همسرت اینقدر تقلا میکنی ؟» وقتی مشاورمان این سؤال را از او پرسید، حقیقتاً جا خورد. او متوجه شد که وقتی احساسات من را رد میکرده است من از درون خفه میشدم و با گوش ندادن به من باعث میشد اینگونه برداشت کنم که مجبورم بار نگرانیهای زندگی را خودم به تنهایی به دوش بکشم.
درنتیجه بسیاری از کارهای داوطلبانهاش را متوقف کرد و روی گوش دادن به من و احوال من کار کرد. او حتی یاد گرفت که چگونه احساساتش را با من درمیان بگذارد. این باعث شد احساس کنم که ما با هم یک تیم هستیم. ما با یکدیگر از پس آن مشکلات برآمدیم.
کمکم احساس تأیید شدن کردم. وحید میگوید که چقدر همسر و مادر و دوست خوبی بودهام. ارتباط عمیقی بینمان شکل گرفت و کمک کرد که من دوباره به حالت قبل برگردم و درمان شوم.
وحید میگوید که آسیب احساسی چیزی نیست که بتوان با یک قوطی چسب آن را دوباره سر هم کرد؛ بسیار پیچیدهتر از این است و به زمان کافی نیاز دارد. ما مجبور بودیم که از بیرون کمک بخواهیم در آن زمان بود که کمکم به نقش خودش در زندگی پی برد و تنها پس از این بود که روند بهبودی من آغاز شد.
اگر احساس میکنید که شریک زندگی تان شما را از نظر عاطفی طرد کرده است، من شما را تشویق میکنم که با شخصی در اینجا صحبت کنید. اگر اطلاعات خود را در پایین بگذارید یکی از اعضای تیم ما با شما تماس خواهد گرفت تا به حرف های شما گوش بدهد و از شما حمایت کند.
لازم نیست با این مشکل به تنهایی روبرو شوید. فرم زیر را پر کنید . سپس، یکی از مربیان ما در اسرع وقت پاسخ خواهد داد. خدمات ما محرمانه و همیشه رایگان است. مربیان ما، مشاور نیستند. بلکه افرادی عادی هستند که میخواهند با رفتاری محبتآمیز و محترمانه در سفر زندگی با شما همراه شوند.
شما در مواجه با این مشکل تنها نیستید، راهنمایان آنلاین « با توام» اینجا هستند تا همراه شما باشند و به شما کمک کنند. گفتگوهای بین ما در محیطی کاملا امن و محرمانه خواهد بود.
فُرم زیر را پُر کنید و یا از طریق شماره ی اختصاصی واتساپ یا لینک تلگرام پیام بگذارید و منتظر تماس ما باشید.
شماره ی اختصاصی واتساپ با توام
0914 285 251 1+
لینک به تلگرام
http://t.me/ba2am_bot
این مسئله می تواند خیلی سخت و مشکل شود . اگر می خواهید به خود یا دیگران آسیب بزنید, لطفا این را بخوانید!
لطفا برای این که با ایمیل با شما در تماس باشیم فرم زیر را پر کنید؟