زندگی در ترس
پس از شنیدن آن جملۀ وحشتناک، سعی کردم به نیمکت خودم در کلاس تاریخ بروم. از وقتی که این جمله را شنیدهام، بیست سال گذشته است؛ امّا هنوز هم نمیتوانم آن فراموش کنم. حتّی رنگِ لباس او را به خاطر دارم، آن روز پیراهن سرمهای پوشیده بود. به خاطر دارم وقتی که میخواست از کلاس بیرون برود، از کنار من رد شد. امّا برگشت و بدون مقدمه در مورد ظاهر من اظهار نظر کرد. به نظر میرسید او قبل از بیان این کلمات، کاملاً به آنها فکر کرده بود: ”قیافه ت هیچ وقت یادم نمی ره، آخه خیلی زشتی!“
زورگویی اشکال مختلفی دارد، بعضیها را لابه لای کمدها گیر میاندازند، بعضیها را به این طرف و آن طرف هُل میدهند و بعضیها هم مورد ضرب و شتم قرار میگیرند. آدمهایی زورگویی هم وجود دارد که وقتی از جایی عبور میکنند، همه از آنجا فرار میکنند، مبادا به آنها آسیبی برسد. برای من شنیدن این کلمات تحقیرآمیز بود. ” خیلی احمقی“ و ”می دونی که هیچ کس تو رو دوستت نداره، مگه نه؟“ یک روز وقتی که سوار سرویس مدرسه شدم، میشنیدم که با نقاشی برای هم توضیح میدادند که من تویِ رختخواب چه شکلی هستم!!!
حملۀ آنها بیامان بود. آنها شش نفر بودند و من یک نفر. بنابراین، خیلی سریع زبان سکوت را یاد گرفتم. سرم را پایین میانداختم وحتّی یک کلمه حرف نمیزدم. سعی میکردم پنهان شوم. با خودم میگفتم اگر فراموش کنند که من آنجا هستم، زورگویی آنها تمام میشود؛ امّا تمام نشد.
این زورگوییها تا کلاس ششم، هفتم وهشتم ادامه داشت. وقتی وارد دبیرستان شدم امیدوار بودم که بتوانم در جمع ۱۲۰۰ دانش آموز گم شوم، امّا این هم مؤثر نبود و آن سال و سالهای بعد هم، با این مشکل دست و پنجه نرم میکردم.
هر روز با فاصلۀ زیادتری از ایستگاه خانۀمان از سرویس پیاده میشدم و به آهستگی راه میرفتم که با آنها برخورد نکنم، این امنترین قسمت روز من بود. امّا ساعتهای سخت دوباره میگشت. ساعتهایی که مجبور بودم سرم را پایین بیندازم، یک کلمه حرف نزنم، سعی کنم خودم را پنهان کنم و یا به نوعی نامرئی شوم. فکر میکردم شاید این طور فراموش کنند که من در آنجا هستم، امّا زورگویی آنها پایان نداشت ...
این که سرم رو پایین نگه دارم. و حتی یک کلمه حرف نزنم. سعی کنم، مخفی و به نوعی نامرئی باشم. شاید به این ترتیب فراموش کنند که من آنجا هستم اما زورگویی متوقف نمی شد.
با بیان این تجربه شخصی خواستم به شما بگویم که ترس روشی فرسایشی برای زندگی است. من عصرها و تعطیلات آخر هفته از این حملهها در امان بودم، امّا میتوانم تصور كنم كه امروزه چقدر برای دانش آموزان دشوار است. زیرا با وجود اینترنت، ارتباطات قطع نمیشود و رسانههای اجتماعی به زورگوها فرصت میدهند که حتی قبل از اینکه ازخواب بیدار شوید به شما فشار زور بگویند.
در حال حاضر آنچه میدانم این است که اگر فقط درخواست کمک کرده بودم، اگربه کسی میگفتم چه اتفّاقی برایم افتاده بود کسی به من کمک میکرد، امّا من، به جای کمک خواستن، خودم را از زورگوها پنهان میکردم. در حالیکه سالها پیش میتوانستم از کسی کمک بخواهم. خیلی میترسیدم با کسی دربارۀ این موضوع صحبت کنم. وحشت داشتم مبادا اوضاع بدتر شود پس تصمیم گرفتم هیچ چیز نگویم.
سالها پس از پایان دوران مدرسه ام به پدر ومادرم هم پیزی نگفتم. یک روز، وقتی معلم مورد علاقهام از من پرسید: ”آن بچهها تو را اذیت می کنند؟“ به دروغ گفتم: ”خیر، اذیتم نمیکنند.“
من بهعنوان یک بزرگسال می فهمم که ترساندن بخشی از زورگویی است. اما اشکال دیگری از سوءاستفاده نیز وجود دارد. فرد زورگو قربانی خود را انتخاب میکند. او را متقاعد میکند که افکارش معتبر نیست. بارها و بارها به او یادآوری میکند که هیچ کس توجه نمیکند که قربانی مخفی شده است. آنها تلاش می کنند فکر کنید تلاش شما بیفایده است و هیچ کس شما را نجات نمیدهد. حتّی اگر بدانند که چه اتفّاقی برای شما میافتد. افراد زورگو ومتجاوز شما را متقاعد میکنند که کاملاً تنها وهمواره درخطرهستید.
همۀ چیزهای وحشتناکی که زورگوها به من میگفتند به نظرم درست بود. برای همین تصمیم به خودکشی گرفتم؛ چون از مردم شنیده بودم: ”خودکشی یک راه حل دائمی برای یک مشکل موقتی است.“ امّا معتقد بودم که این حرف پوچ یاوه است.از زمانی که زورگویی ها شروع شد تا زمانی که برای پایان دادن به زندگی خودم آماده شدم، بیش از شش سال هر روز با سوء استفاده کلامی و عاطفی دست و پنجه نرم میکردم. این شرایط موقت نبود و من در آن زمان ۱۶ سال داشتم و تازه اوّل عمرم بود.
در مواجهه با موضوع جدی و ترسناک زورگویی، ضرب و شتم و خودکشی کمکی نمیکند. تعریفهایی که از خودکشی دراینترنت یافت میشود، به این نکته تأکید می کنند که خودکشی یک انتخاب نیست و خودکشی وقتی اتفّاق میافتد که تحمل درد از مقابله با درد فراتر میرود.
خودکشی زمانی اتفاق می افتد که وزنۀ سنگینی که تحمل کردهاید، سرانجام شما را میشِکند. خودکشی یک راه آسان، انتخابی خودخواهانه یا راهی برای فرار نیست، بلکه صحنۀ آخر نبردی است که هیچگاه عادلانه نبوده است. خودکشی همیشه یک فاجعه و بدترین نتیجۀ ممکن است. اگر شما یا شخصی که می دانید به خودکشی فکر کرده است، تلفن را برداشته و با شمارههای مربوط به مراکز مشاوۀ خودکشی تماس بگیرید می فهمید که همیشه یک راه بهتر هم وجود دارد.
به عنوان یک بزرگسال که تجربۀ مشابهی دارد، میدانم زمان زیادی نیاز است تا آثار کلمات زورگویان از ذهنتان پاک شود. وقتی کلماتی را بارها و بارها میشنوید، آن کلمات در ذهن شما نفوذ کره و رسوب می کنند. در واقع، رهایی از افکار منفی ممکن است، امّا به زمان بیشتری نیاز دارد.
سال گذشته برای اوّلین بار ماجرایی را که بر من گذشت، برای یکی از دوستان خوبم که با او هم دانشگاهی بودم، تعریف کرم. در حالیکه با تعریف کردن آنچه در دل داشتم میلرزیدم، او دستهای من را در دستانش گرفته بود. تا به امروز او تنها کسی است که تمام ماجرای من را میداند.
او نامهای برایم نوشت که هر وقت آن فکرهای قدیمی به سراغم میآمد آن را میخواندم. این نامه تنها چیزی بود که درست زمانی که به همه چیز شک داشتم، میتوانستم به آن اعتماد کنم. مدّتها این نامه تنها وسیلۀ نجات زندگی من بود.
این روزها، خیلی مجبور نیستم دوباره به سراغ آن نامه بروم و از این بابت خوشحالم. امّا اگر شما هم مورد آزار و اذیّت زورگوها قرار گرفته باشید ، سخنان او برای شما نیز مناسب است:
.
خودکشی زمانی اتفاق می افتد که وزنۀ سنگینی که تحمل کردهاید، سرانجام شما را میشِکند. خودکشی یک راه آسان، انتخابی خودخواهانه یا راهی برای فرار نیست، بلکه صحنۀ آخر نبردی است که هیچگاه عادلانه نبوده است.
اولین باری که کل داستان را گفتم ، داستان واقعی آنچه را که برای من افتاد را سال گذشته به یکی از دوستان خوب هم دانشگاهیم گفتم. او دستانم را در دستانش نگه داشته بود و من با گفتن حرف های درونی ام به خود می لرزیدم. تا به امروز او تنها کسی است که همه داستان من را می داند.
او نامه ای را برای من نوشت که هر وقت آن فکرهای قدیمی از ذهن من می گذشت آن را می خواندم. این چیزی بود که من وقتی به همه چیز شک داشتم می توانستم در دستان خود داشته باشم. برای مدت زمان طولانی این راه حیات من بود. خوشحالم که می گویم این روزها خیلی وقت مجبور نیستم آن نامه دوباره بیرون بیاورم.
اگر شما هم مورد آزار و اذیت زورگوها قرار گرفته باشید ، سخنان او نیز برای شما هم مناسب استو استقبال می کنید آنها استفاده کنید.
تو زیبا هستی.
تو باهوش هستی.
تو دوست داشتنی هستی
تو تنها نیستی.
اگر به شما هم زورگویی میکنند یا هنوز هم چیزهایی در ذهنتان مرور میشود که در دبیرستان به شما گفته میشد، شما تنها نیستید. شما آن کسی نیستید که آنها میگویند. اگر میخواهید در این مورد گفتگو کنیم، ما اینجا هستیم تا به شما کمک کنیم. فقط اطلاعات تماس زیر را پُر کنید، از گروه مشاوران خبرۀ ما به زودی با شما تماس خواهند گرفت.
شما در مواجه با این مشکل تنها نیستید، راهنمایان آنلاین « با توام» اینجا هستند تا همراه شما باشند و به شما کمک کنند. گفتگوهای بین ما در محیطی کاملا امن و محرمانه خواهد بود.
فُرم زیر را پُر کنید و یا از طریق شماره ی اختصاصی واتساپ یا لینک تلگرام پیام بگذارید و منتظر تماس ما باشید.
شماره ی اختصاصی واتساپ با توام
0914 285 251 1+
لینک به تلگرام
http://t.me/ba2am_bot
این مسئله می تواند خیلی سخت و مشکل شود . اگر می خواهید به خود یا دیگران آسیب بزنید, لطفا این را بخوانید!
لطفا برای این که با ایمیل با شما در تماس باشیم فرم زیر را پر کنید؟